چهار حكيم ناراضى مكتب اصفهان
چهار حكيم ناراضى مكتب اصفهان
چهار حكيم ناراضى مكتب اصفهان
نویسنده : سيدحسين نصر
ترجمه : منوچهر دين پرست
ترجمه : منوچهر دين پرست
چهار حكيم و تأسيس كامل مكتب تهران
آقا على حكيم مدرس كه با عنوان « حكيم مؤسس» معروف است از بنيانگذاران اصلى « مكتب تهران» بود. ملاعبدالله زنوزى همراه پسر سه ساله خود كه در سال ۱۲۳۴.ق در اصفهان به دنيا آمد به تهران نقل مكان كرد. او در تهران، ادبيات، منطق و فقه را فرا گرفت و پس از آن همراه پدرش به مطالعه متون فلسفى و عرفانى همچون « شوارق» لاهيجى، « شرح اشارات ابن سينا» از طوسى و « المبدأ و المعاد» ملاصدرا پرداخت. پس از مرگ پدرش عازم عراق شد تا علوم نقلى را در نجف فرا گيرد و پس از آن به اصفهان رفت تا مطالعات خود را در فلسفه كامل كند. در اصفهان - اين مركز پر تكاپوى فلسفه اسلامى- وى همراه پسر ملا على نورى، ميرزا حسين نورى، « شفا»ى ابن سينا و « اسفار» و « مفاتيح الغيب» ملاصدرا را مطالعه كرد. سر انجام آقا على در تهران ساكن شد و همراه ميرزا حسين آشتيانى به مطالعه علوم نقلى و تدريس فلسفه پرداخت. او شاگردان بسيارى كه متعلق به نسل بعدى فيلسوفان «مكتب تهران» بود را تعليم داد. وى پس از يك زندگى طولانى و پر ثمر در تهران در سال ۱۳۰۷ ه.ق در گذشت و در رى به خاك سپرده شد. تعدادى از بيست و هفت آثار آقا على مدرس كه شهرت بسيار دارند باقى مانده است.
علاوه بر اين تعدادى مجموعه شعر هم از سوى آقا على منتشر شده كه « بدايه الحكمه» نام دارد كه يكى از مهمترين آثار اوست و به عنوان يكى از مهمترين آثار مكتب حكمت متعاليه بعد از « اسفار» قلمداد مى شود. علاوه بر اين، اين آثار بايد به عنوان اولين آثارى قلمداد شوند كه در آن فلسفه سنتى اسلامى و فلسفه غربى (عمدتاً كانتى) با هم برخورد مى كنند و آقا على در اين آثار قصد دارد كه به پرسش هاى فلسفى يقينى كه در اروپا مطرح شده و بديع الملك ميرزا شاهزاده قاجارى آن را بازگو مى كند پاسخ گويد. به همين دليل « بدايع الحكم» نه تنها به عنوان مهمترين متون فلسفه صدرايى به فارسى در نظر گرفته مى شود، بلكه اين اثر اولين متن تطبيقى سنت فلسفه اسلامى است. اين آغاز راهى بود كه بعدها توسط علامه طباطبائى، ميرزا مهدى حائرى يزدى و چندين فيلسوف جوان تر در اين نسل دنبال شد.
در واقع بسيارى از حكما بعد از ملاصدرا، آقا على مدرس را به عنوان شاخص ترين چهره مكتب « حكمت متعاليه» مى دانند. اگرچه آقا على را بايد هم سطح ملاصدرا به حساب آورد اما ملاعلى نورى، حاج ملاهادى سبزوارى، آقا محمد رضا قمشه اى و برخى ديگر به عنوان افراد شاخص در حكمت متعاليه محسوب مى شوند. آقا على يك مقلد ساده و دقيق از ملاصدرا نبود بلكه او ديدگاه هاى جديدى را كه در آثار صدرالدين و ديگران وجود نداشت را عرضه كرد و شايد بتوان گفت يك نگرش جديدى در تاريخ «مكتب صدرايى» گشود تا اينكه بتوان گفت همان فصول را تكرار كرده است. همچنين او نه تنها مبانى صدرايى را مورد نقد قرار داد، بلكه او نظريه هاى متعددى را كه حاصل توجه او به مسائلى نظير معاد جسمانى، معرفت، شهود فلسفى ثانى، حركت جوهرى، مبادى وجود، تغييرى ايجاد نمود. قطعاً مطالعه بر آثار آقا على نشان خواهد داد او نه تنها يك مقلد دقيق از ملاصدراست بكه او ابداع كننده يك دوره جديد در توسعه مكتب حكيم در شيراز بود.
تا جايى كه به ارتباط آقا على با غرب مربوط است توجه به گوبينو فيلسوف فرانسوى كه به عنوان سفير دو سال در تهران حضور داشته است داراى اهميت ويژه اى است.
نكته شگفت آورى كه در غرب به واسطه توجه به فلسفه اسلامى و در دنياى اسلام به خصوص ايران رخ داد سفر چهره هاى معروف الهيات اسلامى و فلسفه مثل آقا على مدرس در قرن نوزده ميلادى به فرانسه بود. در موارد بسيارى حتى سفر آقا على و تأسيس «مكتب تهران» نيز نتوانست بر پايه هاى مكتب صدرايى تأثير گذارد. اما در همان زمان آمادگى مواجه با مسائل فلسفه غربى و مكاتب فكرى كه در پايتخت قاجار شكل مى گرفت، از بين رفت.
اگرچه آقا محمد رضا استاد مسلم « مكتب ملاصدرا»، از تمامى اساتيد عرفان مكتب ابن عربى برتر بوده است اما در حقيقت وى برجسته ترين و برگزيده اين مكتب طى قرون گذشته در سرزمين ايران محسوب مى شود. اين چهره برجسته كه «ابن عربى دوم» ناميده شد با نام مستعار «صهبا» معروف بود. وى در قمشه به سال ۱۲۴۱.ق ديده به جهان گشود و تحصيلات مقدماتى را در آن شهر پيش از عزيمت به اصفهان براى فراگيرى حكمت نزد ملا محمد جعفر لاهيجى و ميرزا حسين نورى فرزند ملا على نورى، رفت.
مهمترين استاد او سيد رضى لاريجانى بود. آقا محمد رضا به دليل نارضايتى از قوانينى كه علماى حاكم بر اصفهان وضع كرده بودند و نيز سفر تعدادى از دانشمندان برجسته نظير ملاعبدالله زنوزى و ميرزا ابوالحسن جلوه كه به تهران مهاجرت كرده بودند وى نيز رهسپار تهران شد. آقا محمد رضا صدها شاگرد در تهران تا زمان مرگش در سال ۱۳۰۶ه.ق تربيت نمود. وى را در قبرستان ابن بابويه در رى به خاك سپردند.
آشتيانى نوشته است كه آقا محمد رضا يكى از افرادى بود كه به «شفا» و ساير متون مشائى و كتب شيخ اشراق و صدرالمتألهين تسلط فراوان جهت تدريس داشت. او در تدريس عرفان نيز بى نظير بود و كتاب هاى «فصوص الحكم»، «تمهيدالقواعد»، «مصباح الأنس» و «فتوحات مكيه» را تدريس مى كرد. وى مؤسس مكتب عرفانى در تهران بود كه توانست بر پايه گذشته اى استوار مكتبى ايجاد كند كه شاگردان آن مكتب آموزه هاى او را به شهرهاى اطراف مثل قم منتقل كردند. اگر كسى بتواند فهرستى از نام شاگردان آقا محمد رضا تهيه نمايد كه در آن نام هايى چون آقا ميرزا هاشم اشكورى، ميرزا شهاب الدين نيريزى، ميرزا حسن كرمانشاهى و ميرزا مهدى آشتيانى باشد، مى توان به عظمت تأثير آقا محمد رضا در سرزمين ايران پى برد. به طور كلى و در همه موارد او مرد شماره دو «مكتب تهران» بعد از آقا على مدرسى بوده و در برخى موارد نيز مكمل يكديگر به حساب مى آيند.
سومين فرد از چهار بنيانگذار « مكتب تهران» ميرزا ابوالحسن جلوه است كه در سال ۱۲۳۸ه.ق در عبدالآباد گجرات ديده به جهان گشود. پدرش به حيدرآباد سند در هند رفت و با دختر نخست وزير ازدواج نمود و به عنوان سفير در آن كشور برگزيده شد. ولى او از اين شرايط بيرون آمد و به احمد آباد و سپس بمبئى رفت و در نهايت وقتى كه جلوه هفت ساله بود به اصفهان بازگشت.
ميرزا ابوالحسن در كنار فراگيرى فلسفه صدرايى و سينوى به فراگيرى علم طب در نزد استادان مشهورى چون ميرزا حسين نورى و ملاعبدالجواد تونى كه به عنوان استاد مسلم طب سنتى شناخته شده بودند پرداخت . همچنين ميرزا حسين چينى و ملامحمد جعفر لنگرودى از استادان وى بودند و به زودى او نيز يكى از فلاسفه مشهور شد. ميرزا ابوالحسن جلوه در سال ۱۲۷۳ ه.ق به دليلى نارضايتى از اصفهان خارج شد و به تهران آمد و تا پايان عمرش در ۱۳۰۴ه.ق در آنجا به تعليم و نگارش فلسفه مشغول بود. وى را در ابن بابويه نزديك رى به خاك سپردند.
او غالباً به تدريس در مدرسه دارالشفا مشغول بود و بسيار مشهور و مورد تكريم ناصرالدين شاه بود. جلوه مانند آقا على و آقا محمد رضا به تدريس و تعليم آثار ملاصدرا پرداخت ولى علاقه اصلى او فلسفه ابن سينا و مكتب مشايى بود. در «مكتب اصفهان» هر كس بنا به علاقه اش مى تواند در دو شاخه فلسفى به مطالعه بپردازد يكى « الحكمه المتعاليه ملاصدرا» و ديگرى « فلسفه سينوى» همان گونه كه ملا رجب على تبريزى و ملا شمسا گيلانى بدان پرداختند. جلوه به شاخه اول نسبت به شاخه دوم و به خصوص به حكمت مشايى علاقه بيشترى داشت. او همچنين ملاصدرا را به دليل ياد نكردن از افرادى كه از عقايد آنان بهره جسته است، انتقاد مى كند. جلوه همانند مشاهير هم عصرش شاگردان متعددى تربيت نمود كه از آن جمله مى توان به سيد حسن حكيم كه مؤسس دايره مطالعات فلسفه اسلامى در نجف بوده است، ميرسيد شهاب الدين نيريزى، استاد مسلم عرفان و فلسفه و ميرزا تنكابنى كه از اساتيد بنام « مكتب تهران» است و آخوند ملا محمد حاجى زنجانى كه به شرحش بر « شرح المنظومه» سبزوارى مشهور است، اشاره كرد.
از ميرزا حسن سبزوارى چهارمين بنيانگذار «مكتب تهران» اطلاع كمى در دست است. به جز آن كه مى دانيم او شاگرد حاج ملا هادى سبزوارى است كه بعدها به تهران سفر كرد و از قبل نيز سابقه تدريس در مدرسه عبدالله خان را در بازار داشت. اگر چه او فلسفه تدريس مى كرد اما علت شهرتش بيشتر به خاطر تبحر در رياضيات است و شاگردان مشهورى چون حاجى و ميرزا ابراهيم رياضى زنجانى را پرورش داد.
نكته قابل توجه درباره او تنها شهرتش در آن عصر نمى باشد بلكه در قرن سيزده و در «مكتب تهران» مطالعه رياضيات به طور كامل از فلسفه جدا نشده بود و اين ارتباط بين فلسفه و سنت در آثار سنتى آن زمان نظير قطب الدين شيرازى ، دشتكى، شمس الدين خفرى و ميرزا فتح الله شيرازى كه هنوز زنده بود ولى به زودى به ضعف كشيده شد. ميرزا حسن سبزوارى حلقه پيوند و اطمينانى ميان دوره هاى بعد تلقى مى شد. از اساتيد دوره هاى بعد سيد محمد كاظم عصار و سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى به عنوان برجسته ترين نمايندگان مكتب تهران و همچنين عبد الحسين شعرانى كه عالم رياضيات سنتى اسلامى و فلسفه بودند، مى توان نام برد.
منبع : روزنامه ایران
/الف
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}